زمان یکی از با ارزشترین مواردی است که هر کسی میتواند در اختیار داشته باشد.
اگر شما هم جز آن دسته از افرادی هستید که قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید و یا در حال یادگیری این زبان هستید، باید بتوانید به خوبی اصطلاحات زمان را بشناسید تا در زمان مکالمه دچار مشکل نشوید.
در زبان انگلیسی اصطلاحات زیادی در مورد زمان وجود دارد که یادگیری آنها باعث تقویت زبان شما خواهد شد.
ما در این مطلب برخی از اصطلاحات انگلیسی در مورد زمان را به شما معرفی میکنیم.
A question / matter of time
اگر بگوییم a question of time یا a matter of time ، یعنی اجتناب ناپذیر است. مطمئناً در مقطعی در آینده این اتفاق خواهد افتاد.
“It’s only a matter of time before someone trips over that broken paving stone.”
“Suzie and Tom will definitely get engaged one day. It’s just a question of time.”
About time
اصطلاح about time برای گفتن این که زمان مناسبی برای اتفاق افتادن چیزی است یا اینکه باید مدت ها پیش اتفاق می افتاد استفاده می شود.
“It’s about time I started getting dinner ready.”
“It’s about time women’s sports were taken more seriously.”
هنگامی که صحبت می شود، معمولاً زمانی که معنای دوم مورد نظر باشد، تأکید بیشتری بر عبارت وجود دارد. وقتی نوشته میشود، این شما هستید که باید معنی را از روی زمینه تعیین کنید.
A sign of the times
این یکی در واقع یک اصطلاح از کتاب مقدس است. A sign of the timesچیزی است که نشان دهنده دوره فعلی در زمان است، معمولاً به صورت منفی.
“People never seem to smile at strangers any more. I suppose it’s just a sign of the times.”
Once in a blue moon
Once in a blue moon یعنی خیلی به ندرت یا تقریباً هرگز.
“He tidies his bedroom once in a blue moon.”
این اصطلاح زمان ریشه های بسیار پیچیده ای دارد.
Ahead of time
اگر کاری را زودتر از موعد انجام دهید، به این معنی است که قبل از پایان ضرب الاجل کامل شده است یا زمان اضافه زیادی دارد.
“Aim to complete your tasks ahead of time to allow for complications.”
“I always buy Christmas presents ahead of time to avoid the last-minute rush.”
Behind the times
کسی که از روزگار عقب است، قدیمی است و با تکنولوژی، شیوه ها یا دیدگاه های مدرن به روز نیست.
“My mother is rather behind the times; she still thinks fax machines are a good idea!”
ممکن است بگویید که چنین فردی باید با زمان کنار بیاید./ get with the times.
A whale of a time
A whale of a time به این معنی است : واقعاً از خودتان لذت می برید و تجربه فوق العاده سرگرم کننده ای دارید.
“The kids had a whale of a time at Ben’s birthday party.”
Time on your hands
این اصطلاح یعنی اوقات فراغتی دارید که کار خاصی برای انجام دادن ندارید.
“It’s rare for me to have too much time on my hands now I have three children.”
Call it a day / night
Call it a day یعنی کاری را که برای آن روز انجام می دهید متوقف می کنید. به همین ترتیب از اصطلاح night Call it a استفاده می کنیم.
“If your back starts to hurt you should call it a day.”
“You look tired. Why don’t you switch off the TV and call it a night?”
Nearer the time
عبارت nearer the time به نقطه ای از زمان اشاره دارد که به زمان وقوع یک رویداد یا مناسبت خاص نزدیک تر است. معمولاً هنگام برنامه ریزی از قبل برای چیزی از این استفاده می کنید.
“I need to buy flowers for my mother’s birthday, but I’ll arrange them nearer the time.”
“Let’s meet up for lunch on the 20th. We’ll decide where to go nearer the time.”
عباراتی برای گفتن اینکه زمان زیادی ندارید
اگر زمان زیادی ندارید، یکی از رایجترین راههای بیان این است که بگویید short on time / short for time. در اینجا چند اصطلاح زمانی دیگر وجود دارد که اگر در این شرایط هستید از آنها استفاده کنید:
Cutting it fine
وقتی فقط زمان کافی برای انجام کاری برای خود می گذارید، می گوییم You are cutting it fine.
“The meeting starts at 1pm. Aren’t you cutting it a bit fine if you catch the 12:30 train?”
Beat the clock
To beat the clock انجام یک کار یا موفقیت در کاری قبل از پایان مهلت یا زمان تعیین شده، معمولاً فقط با زمان کمی
“They were set a strict deadline and had to work hard to beat the clock.”
Pressed / pushed / strapped for time
If you are pressed, pushed, or strapped for time به این معنی است که شما عجله دارید.
“Sorry I can’t stay and chat; I’m strapped for time today.”
“I think I’ll be pushed for time if I try to join the 6:30 class after work.”
هر سه اینها دقیقاً معنی مشابهی دارند، بنابراین می توانید آنها را به جای یکدیگر استفاده کنید.
Time is of the essence
When time is of the essence به این معنی است که زمان محدود است و باید ضربالاجلها رعایت شود.
“You need to work quickly! Time is of the essence if we want to keep our customers happy!”
At the eleventh hour
وقتی چیزی در ساعت یازدهم اتفاق می افتد، در آخرین لحظه ممکن اتفاق می افتد – تقریباً خیلی دیر.
“I handed my report in at the eleventh hour.”
In the nick of time
, in the nick of time به طور مشابه، راه دیگری برای گفتن درست به موقعjust in time / یا در آخرین لحظه at the last possible moment/ ممکن است.
“We got there in the nick of time after being stuck in traffic.”
این را با in the nickکه یک اصطلاح عامیانه برای در زندانin jail/ است، اشتباه نگیرید.
Against the clock
انجام کاری خلاف ساعت به این معنی است که زمان کمتری از آنچه واقعاً برای تکمیل کار نیاز دارید دارید.
“I feel like I’m constantly working against the clock in this job.”
In the middle of something
To be in the middle of something به این معنی است که شما درگیر آن هستید یا در حال حاضر آن کار به توجه شما نیاز دارد. بنابراین، احتمالاً نمی خواهید مزاحمتان شوند. میتوانید این عبارت را دقیقاً همانطور که هست استفاده کنید یا «something» را به کاری که انجام میدهید تغییر دهید.
“I can’t talk right now; I’m in the middle of something. Can I call you back in an hour?”
“Don’t interrupt Mum when she’s in the middle of a meeting.”
“We had to leave in the middle of the party because Jay felt sick.”